تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

۹۶ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

تیر گروه دوم هم به سنگ خورده بود ... 

من مهره پیاده نظام بازی شطرنج اونها نبودم ... شطرنجی که نمی دونستم شاه و وزیرش چه افرادی هستن ... 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۱
محسن

کلافه شده بود ... از هر طرف که جلو می رفت، من دوباره برمی گشتم سر نقطه اول ... اون از من می خواست حقیقت رو بگم ... ولی مهم این بود که چه کسی و برای چه اهدافی قصد داشت از این حقیقت استفاده کنه ... 

چیزی که اون روز، من موفق نشدم از توی حرف های اون به دست بیارم ...


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۸:۴۱
محسن

روز اول یه زن مسلمان اومد سراغم ... لهجه اش شبیه مردم خاورمیانه بود ... خودش رو معرفی کرد ... نشست و شروع کرد به صحبت کردن ...

راست یا دروغ، از زندگی و سرگذشتش تعریف می کرد ... بعد از چند ساعت حرف زدن، بخش اصلی حرف هاش شروع شد ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۸:۴۱
محسن

برای فرار زمان بندی کردم و در یه زمان عالی نقشه ام رو عملی کردم ... وسائل و پاسپورتم رو برداشتم و مستقیم رفتم سفارت ... تمام شرایط و اتفاقات اون چند سال رو شرح دادم ... من متاهل بودم و نمی تونستم بدون اجازه متین به همراه پسرم، ایران رو ترک کنم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۸:۴۰
محسن

دیگه هیچ چیز برام مهم نبود ... با صراحت تمام بهش گفتم...

- اونها با حزب سبز آلمان ارتباط دارن ... واقعا می خوای به افرادی رای بدی که با دشمن کشورشون هم پیمان شدن؟... کسی که به خاکش خیانت می کنه ... قدمی برای مردمش برنمی داره ... مگه خون ایران توی رگ های تو نیست؟ ... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۸:۳۹
محسن

اسمش رو گذاشت آرتا ... وقتی فهمیدم آرتا، یه اسم زرتشتیه خیلی ناراحت شدم ...


- چطور تونستی روی پسر مسلمان من، یه اسم زرتشتی بزاری؟ ... یعنی اینقدر بی هویت شدی که برای ابراز وجود، دنبال یه هویت باستانی می گردی؟ ... یا اینکه تا این حد از اسلام و خدا جدا شدی که به جای خدا ... که به جای افتخار به چیزهایی که داری ... یه مشت سنگ باستانی، هویت تو شده؟ ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۸:۳۸
محسن