تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

۰۴ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۴۲

قسمت چهل


جنازه کریس تادئو رو به خانواده اش تحویل دادن ... منم برای خاکسپاریش رفتم ... جز ادای احترام به نوجوانی که با جدیت دنبال تغییر مسیر زندگیش بود ... و پدر و مادری که علی رغم تلاش های زیاد ما، دست هاشون از هر جوابی خالی موند ... کار دیگه ای از دستم بر نمی اومد ...

یه گوشه ایستاده بودم ... و دنیل ساندرز و دوستان مسلمانش مشغول انجام مراسم خاکسپاری بودن ... چقدر آرام ... نوجوان 16 ساله ای ... پیچیده میان یک پارچه سفید ...  و در میان اندوه و اشک پدر و مادر و اطرافیانش ... در میان تلی از خاک، ناپدید شد ... 

و من حتی جرات نزدیک شدن بهشون رو هم نداشتم ... زمان چندانی از مختومه شدن پرونده نمی گذشت ... پرونده ای که با وجود اون همه تلاش ... هیچ نشانی از قاتل پیدا نشد ... و تمام سوال ها بی جواب باقی موند ... 



بیش از شش ماه گذشت ... و این مدت، پر از پرونده هایی بود که گاهی ... به راحتی خوردن یک لیوان آب ... می شد ظرف کمتر از یه هفته، قاتل رو پیدا کرد ... 

پرونده کریس ... تنها پرونده بی نتیجه نبود ... اما بیشتر از هر پرونده دیگه ای آزارم داد ... علی الخصوص که اسلحه برای انگشت هام سنگین شده بود ... 


جلوی سیبل می ایستادم ... اما هیچ کدوم از تیرهام به هدف اصابت نمی کرد ... هر بار که اسلحه رو بلند می کردم ... دست هام می لرزید و تمام بدنم خیس عرق می شد ... و در تمام این مدت ... حتی برای لحظه ای، چهره نورا ساندرز از مقابل چشم هام نرفت ... 

اون دختر ... کابووس تک تک لحظات خواب و بیداری من شده بود ...



کشو رو کشیدم جلو ... چند لحظه به نشان و اسلحه ام نگاه کردم ... چشمم اون رو می دید اما دستم به سمتش نمی رفت ... فقط نشان رو برداشتم ... یه تحقیق ساده بود و اوبران هم با من می اومد ... 


ده دقیقه ای تماس تلفنی طول کشید ... از آسانسور که بیرون اومدم ... لوید اومد سمتم ... 

- از فرودگاه تماس گرفتن ... میرم اونجا ... فکر کنم کیف مقتول رو پیدا کردیم ... 

- اگه کیف و مشخصات درست بود ... سریع حکم بازرسی دفتر رو بگیر ... به منم خبرش رو بده ...


اوبران از من جدا ... و من به کل فراموش کردم اسلحه ام هنوز توی کشوی میزه ... سوار ماشین شدم ... و از اداره زدم بیرون ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۰۴
محسن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی