۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۰
قسمت بیست و چهار: نماینده عدالت
-
من اهانت می کنم؟ ... و صدام رو بالا بردم ... من که هر بار دهنم رو باز
کردم، اجازه صحبت بهم داده نشد؟ ... همه شما خیلی خوب می دونید که تمام
مدارک این پرونده به نفع موکل منه ... من قبلا همه شون رو به دادگاه تقدیم
کرده بودم ... و امروز ما باید فقط برای تعیین جریمه و حق موکل من اینجا
باشیم ... اما چرا به من ... حتی اجازه اعتراض به وکیل مقابلم، داده نمیشه؟
...
رو کردم به وکیل خوانده ... در حالی که شما، آقای وکیل ... هیچ گونه مدرکی
جز بازی با کلمات به دادگاه ارائه نکردید ... آیا واقعا گوشی برای شنیدن
صدای مظلوم هست؟ ... .
این بار با خشم بیشتری فریاد زد ... من اعتراض دارم آقای قاضی ...
پریدم
وسط حرفش و فریاد زدم ... به چی اعتراض دارید آقای وکیل؟ ... به حرف های
من؟ ... یا اینکه یه بومی سیاه جلوی شما ایستاده؟ ... کپ کرد ... سرجاش
میخکوب شد ...
- آقای ویزل ... به عنوان قاضی دادگاه به شما هشدار میدم... اگر به این حرف ها ادامه بدید ناچار میشم شما رو از دادگاه اخراج کنم ...
-
اون کسی که توی دادگاه داره اهانت می کنه، من نیستم ... دوباره چرخیدم سمت
وکیل خوانده ... شما هستید ... شما هستید که به شعور انسان هایی اهانت می
کنید که قوانین رو نصب کردن ... قوانینی که میگه هر انسانی حق داره از خودش
دفاع کنه ... انسان ها با هم برابرن و به من اجازه میده که اینجا بایستم
...
چرخیدم سمت قاضی ... فراموش نکنید که شما نماینده عدالت هستید ... نماینده
ای که باید حرف مظلوم رو بشنوه ... و حق اون رو بگیره ... .
۹۴/۰۷/۱۲