قسمت هشتاد و دو
کمی به جلو خم شد ... آرنجش روی زانوهاش قرار گرفت و برای لحظاتی سرش رو پایین انداخت ... سکوت عمیقی بین ما شکل گرفت ... سکوتی که چندان طول نکشید ...
سرش رو بالا آورد و با لبخند به من نگاه کرد ...
- بیا مسیرهای آشفته و متفاوت ما مسلمان ها رو کنار بذاریم ...
بحث اینکه چی میشه که آدم ها همه از یه نقطه شروع می کنن اما از هم فاصله می گیرن ... و گروهی شون کلا از مسیر اصلی دَوَران می کنن ... رو فعلا بهش کاری نداشته باشیم ...
خدا خودش، بیش از هزار سال پیش ... در قرآن ... به سوال امروز تو جواب داده ...
اول از همه ... بیان کرده که راه های بسیاری هست ... سوره حمد ... آیه 6 ... "ما را به مسیر صحیح هدایت کن" ...
قرآن، کتابی نه برای مردم زمان پیامبر ... که برای همه انسان های تا پایان دنیاست ... این یعنی تا پایان جهان، هر راه و هر مسیری ... با هر اسم و عنوانی که مطرح بشه ... چه نام خدا بر اون باشه ... چه غیر از خدا ... فقط یکی از اونها مسیرها صحیحه و مستقیم به خدا میرسه ...
خدا می دونسته روزی میرسه که مسیرها به حدی بهم نزدیک میشه که ما این قدرت رو از دست میدیم ... تا بتونیم خودمون اون رو پیدا کنیم ... باطل، لباس حق رو بر تن می کنه ... و چشم ها قدرت پیدا کردن و دیدن حق رو از دست میدن ...
برای همین در قسمت بعد میگه ... "مسیر اونهایی که در پیش تو مقرب و برگزیده هستند" ...
و ما برای تشخیص اینکه چه کسی در برابر خدا مقرب و انتخاب شده است ... باید به پیامبر نگاه کنیم ... چون پیامبر کسی هست که توسط خدا انتخاب و تایید شده ... پس اون اولین مقرب و برگزیده است ...
هر کسی به لحاظ علم و ایمان به پیامبر نزدیک تر باشه ... مصداق آیه دیگری از قرآن قرار می گیره ... "ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا، رسولش و اولی الامرهای (in authority* among you) خود اطاعت کنید" ...
اگر شیعه باشی ... یعنی شخصی مثل من ... این جواب کاملا واضحه ... برای ما بحث امامت و خاندان پیامبر مطرح هست ... افرادی که برای تشخیص صحیح بودن عمل مون ... باید این عمل رو با اونها بسنجیم ... اگه مسیر عمل مون به اونها نزدیک باشه یا در مسیر نزدیک شدن به اونها قرار بگیره ... پس این مسیر درسته ... و اگر نه ... یعنی ادعای من نسبت به حرکت در مسیر اسلام ... فقط یک دروغه ... و من یک دروغگو هستم ...
و اگر سنی باشم ... باید عملم رو با پیامبر بسنجم ... و از شخصی تبعیت کنم که نزدیک ترین کردار رو به پیامبر داره ... و البته کمی سخت تر میشه ... چون حجم داده هایی که منابع شیعه قدرت مقایسه و سنجش رو بیشتر می کنه ... و فاصله علمای اهل سنت تا پیامبر بیشتر از فاصله علمای شیعه تا آخرین امام هست ... و مطالب رسیده هم به مرور زمان بیشتر شده ...
من به عنوان شیعه ... در کنار پیامبر ... دوازده امام دارم از یک نور واحد و یک وجود واحد ... که در شرایط مختلف زندگی کردند ... و من می تونم با شرایط مختلفی که با اونها رو به رو میشم ... شرایط و جواب مناسب خودم رو پیدا کنم ...
نفسم توی سینه حبس شده بود ... حس می کردم مغزم در حال انفجاره ... بدون اینکه بتونم حتی درست پلک بزنم ... محو صحبت و کلماتش شده بودم ... تا اینکه بحث به اینجا رسید ...
- و چه مدت بین شما و آخرین امام تون فاصله است؟ ... *
لبخند آرامی چهره اش رو پر کرد ...
- فراموش کردی اون شب ... درباره زنده بودن آخرین امام صحبت کردیم؟ ...
با شنیدن این جمله بی اختیار با صدای بلند خنده ام گرفت ... انگار از عمق وجودم منفجر شده بود ...
چرخیدم و چند قدم رفتم عقب ... دستم رو آوردم بالا و قطرات اشکم رو که از شدت خنده گوشه چشمم جمع شده بود، پاک کردم ...
برگشتم سمتش ... متعجب بهم خیره شده بود ...
به زحمت خودم رو کنترل کردم ... در حالی که هنوز صورتم می خندید و عضلاتش درد گرفته بود ...
- یه چیزی رو می دونی دنیل؟ ... شما شیعه ها خیلی موجودات خنده داری هستید ...
* شخصی که دانش فراوانی دارد. قدرت و یک مقام رسمی که شخص را در جایگاه رهبری قرار داده و به وی اجازه تصمیم گیری و حاکمیت می دهد.
* می خواستم بدونم چقدر این مسیر برای سنجش عمل، قدرت تطبیق با شرایط حال رو داره ...