قسمت صد و نه
بدون اینکه لحظه ای مکث کنم گفتم ...
ـ بله ... چطور؟ ...
لبخند آرامش بخشی چهره مصممش رو پر کرد ...
ـ هر انسانی براساس محل تولد و خانواده ... داده های اولیه رو دریافت می کنه ...
شیطان در کودک راه ورود نداره ... چون کدنویسی های اولیه تعیین می کنه که پیامبر درون بر همه چیز غلبه داشته باشه ... و هر چیزی رو که وارد بشه پیامبر درون پردازش می کنه ...
اما شیطان این رو هم می دونه که سیستم پردازشگر ... باید اطلاعات وارد شده رو به عنوان قانون ثبت کنه ... پس میاد سراغ پدر و مادر و اطرافیان اون بچه ... چون اونها در حال شکل دادن اطلاعات ورودی هستن ... اگه بتونه اونها رو در دست بگیره و مدیریت کنه ... داده های اولیه کودک رو تعیین می کنه ... و هیچ کاری در این زمینه از دستش برنمیاد ... جز اینکه از راه شرطی کردن وارد بشه ...
برمی گردم روی خانواده های مذهبی ... پدر و مادر، سیستم پردازشگرشون کامل شده ... و پایه اش براساس اطلاعات و داده های مذهبی شکل گرفته ...
حالا به عنوان مثال ... فرزند اونها به سنی رسیده که باید نماز بخونه ...
یا سیستم پردازشگر اونها انجام زمینه سازی لازم رو در اولویت قرار نمیده ... و اونها به اصطلاح، این کار رو فراموش می کنن ...
یا اینکه سیستم پردازشگر اونها این رو در اولویت قرار میده ... و به پدر و مادر اعلام می کنه که باید زمینه سازی رو انجام بدن ...
در مورد اول، شیطان موفق شده کاملا با شرطی کردن فکر روی اولویت های دیگه ... جلوی زمینه سازی رو بگیره ...
در مورد خانواده دوم وارد عمل دیگه ای میشه ... سعی می کنه پردازش اطلاعات رو به مخاطره بندازه ... تا اونها زمینه سازی رو اونطور که باید انجام ندن ...
حالا فرزند به سنی رسیده که باید نماز بخونه ... کدهای ثبت شده در ذهن کودک ... و کدهایی که ار محیط وارد میشه ... بچه رو در شرایطی قرار میده که نسبت به نماز کاهل هست ...
شیطان مجدد برمی گرده سراغ والدین ... و شروع به ارسال داده می کنه ... چیزی که بهش ایجاد فکر یا وسوسه گفته میشه ... والدین چند راه رو که امتحان می کنن بلافاصله شیطان داده جدید می فرسته ... به عنوان مثال: دیگه راهی نمونده، بترسونش ... دیگه راهی نمونده، تهدیدش کن ... دیگه راهی نمونده پس ...
اون فکر مثل یه داده ویروسی در سر والد قرار می گیره ... و اگر والد، سیستم دفاعی ذهنش درست عمل نکنه ... این فکر مثل ویروس وارد داده ها میشه و از سیستم والد به فرزند منتقل میشه ... حالا باید دید کدنویسی های مغز بچه چطور عمل می کنه ... آیا نماز خوندن رو به عنوان یه رفتار شرطی می پذیره؟ ... یا کدها جور دیگه ای داده های آلوده رو پردازش می کنه؟ ...
این یک مثال در جهت شرطی شدن یا نشدن رفتار مذهبی در فرد بود ... شیطان با همین مسیر، تک تک رفتارها و افکار مذهبی رو در فرد شرطی می کنه ... نماز شرطی میشه ... شنیدن صوت قرآن شرطی میشه ... مسجد رفتن شرطی میشه ...
برای همینه که یه مسلمان ممکنه صوت قرآن رو بشنوه و هیچ تاثیری در رفتار و عملکردش نباشه ... اما شما که هیچ سابقه ذهنی ای از صوت قرآن نداری ... برای اولین بار که باهاش مواجه میشی اونطور واکنش نشون میدی ... چون برای شما شرطی نشده ... و چون شرطی نشده سیستم پردازشگر نمی دونه چطور واکنش نشون بده ... و بلافاصله شروع به جستجو در داده های قدیم می کنه ... و قدیمی ترین داده چیه؟ ...
چند لحظه در سکوت بهش خیره شدم ...
ـ اگه پیامبر درون هنوز زنده باشه ... پیامبر درون پاسخ میده ...