تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۳

بسم رب شهدا

بسم الله الرحمن الرحیم 

 هم رزمانم سلام!

حال شما؟

حال ما را که اگر بخواهید به مرهمت ناخدایی کشتی شهادتمان امام ٬خوبیم .

 تنها دلواپسی هایمان خاطر خسته شماست که در این سالها با همه سختی هایش پای همه چیز قرص ایستاده اید و نوح‌ زمانمان را تا به ثمر رساندن کشتی نجاتتان یاور شدید!

می دانم غریبه و اشنا مسخره تان می کنند و مدام چوب ترکه تیز قلم های خودی ای را میخورید ک تیز شده افکار  به ظاهر روشن فکری است!

می دانم!

رفیق من حالت را خوب میدانم!

از روزهای سرد تنهایی و تمسخر های غریبه بگیر تا بغض های خیس شب های تنهایی ات

از بی پولی ها و رنج و سختی هاو...

اما رفیق من جان شما و جان امانتی امام ما که گاهی گلایه هایه هایش زلزله است به جان عرشیان و دلهای پاره پاره ما ...

حواستان باشد پای روزهای سخت دلتنگی هایتان پای لحظه های تلخ سرخوردگی هایتان چه میدانم  ثانیه به ثانیه جریان زندگیتان پای زمزمه های شبانه اش چاه را به سنگ صبوری ناگفته هایش نگیرد!

 هواستان که بهم باشد دشمن خیالهای خامش را کنار میزند اما هوشیار باشید که‌ این گرگ پیر باز با لباس سفید بره ای ناز دار دلبری خواهد کرد و کلاغ شوم تباهی هایش پای چینه عقاید هزار ساله مان اوای به ظاهر قناری سر خواهد داد!

حواسمان باشد تا فردا اگر باز شهیدی از  دل خاک‌در اوردیم روی بر سر دست بلند کردن  و  نشان دادندادن قطعه قطعه خاک سرزمینش  را داشته باشیم

روی چشم به راهی مادرانی که هنوز تنها یادگاریشان از فرزند جوانش قاب عکس های روز های جوانیان است

 راستی!

خط قرمزهای ما را اگر بخواهید  ُ

همان مسیر سرخ خون های نا قابلی است  که مادرانمان درست پاشیده اند دور تا دور حرف های امام و رهبر تا مبادا غبار روزگار رحیم ها را رجیم کند و از واژه واژه انقلابمان  تنها نقاب هایی را برایمان بر جا بگذارد!

با تمام این حرف ها

ولی خودمانیم٬ با تمام این حرف ها هنوز هم خاطرمان ب شما جمع است!


موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۸
محسن

نظرات  (۵)

۱۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۶ محمد محمدیان
پاسخ:
سلام حتما از مطالب تون استفاده می کنم
۲۲ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۰ محمد محمدیان
نوشته های پور شور و زیبایی بود
موفق باشید
پاسخ:
تشکر
التماس دعا

سلام
بقیه قسمت ها را کی می ذارید
پاسخ:
سلام
 مسافرت بود بودم البته اعلام کرده بودم
بروز رسانی شروع شد
سلام خوب بود
این متن واقعا ارزش خوندن داره

توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم 
طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم 
خواندم سه عمودی

یکی گفت : بلند بگو

گفتم : یک کلمه سه حرفیه 

ازهمه چیز برتر است

حاجی گفت: پول

تازه عروس مجلس گفت: عشق

شوهرش گفت: یار

کودک دبستانی گفت: علم

حاجی پشت سرهم گفت : پول، اگه نمیشه طلا، اگه نمیشه سکه 

گفتم: حاجی اینها نمیشه 

گفت: پس بنویس مال

گفتم: بازم نمیشه 

گفت: جاه

خسته شدم با تلخی گفتم: نه نمیشه 

مادر بزرگ گفت: 
مادرجان، "عمر" است.

علی که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار

دیگری خندید و گفت: وام

یکی از آن وسط بلندگفت: وقت

خنده تلخی کردم و گفتم: نه 

اما فهمیدم
تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید !
هنوز به آن کلمه سه حرفی جدول خودم فکر میکنم
شاید کودک پا برهنه بگوید: کفش
کشاورزبگوید: برف
  لال بگوید: حرف
ناشنوا بگوید: صدا
نابینا بگوید: نور

و من هنوز در فکرم
که چرا کسی نگفت:
 "   خدا     "

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی