تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

۵۳ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

خاطره شماره 10


از بچگی فوق العاده بچه تمییز و منظمی بود. همیشه از راه که می رسید. مهم نبود چقدر خسته است اول از همه جورابش رو می شست. یک بار توی شرایط کثیف و نامنظم ندیدمش و اینکه عشق عطره. علی الخصوص سر نماز، تجدید وضو که می کنه تجدید عطر هم می کنه. میشه از روی بوی عطرش فهمید الان مهران آخرین بار کجای خونه بوده.
یه عطر خریده بود که همه عاشق بوش بودن اما اولین بار که به خودش زده بود اومد کنار من، من حال تهوع بهم دست داد. نمی دونم چی شد که اینطوری شدم. کلا به اون عطرش واکنش نشون دادم.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۷
محسن


خاطره شماره 6

فردا صبحش بی حال بود ولی به روی خودش نیاورد. پا به پای همه کار کرد. آوردن صبحانه. انداختن سفره، بردن سماور آب و چای و ...
با خودم گفتم حتما سرمای دیشبه. دو تا لیوان چای بخوره درست میشه.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۱۶
محسن

خاطره شماره 1

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۶
محسن

پاهام شل شده بود ... تازه فهمیدم چرا این ساختمان ... حیاط ... مزار شهدا ... برام آشنا بود ...
چند سال می گذشت؟ ... نمی دونم ... فقط اونقدر گذشته بود که ...

۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۲۱:۴۷
محسن

دردهای گذشته ... همه با هم بهم هجوم آورده بود ... اون روز عاشورا ... کابووس های بی امانم ... و حالا ...
دیگه حال، حال خودم نبود ... بچه ها هم که دیدن حال خوشی ندارم ... کسی زیاد بهم کار نمی داد ... همه چیز آروم بود تا سر پل ذهاب ... آرامگاه احمد بن اسحاق ... وکیل امام حسن عسکری ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۲۱:۴۶
محسن

سریع، چشم های خمار خوابم رو باز کردم و ... نگاهم افتاد به خیابان مستقیمی که واردش شدیم ... بغض راه نفسم رو بست ...
خواب و وقایع آخرین عاشورا ... درست از مقابل چشم هام عبور می کرد ... جاده های منتهی به کربلا ... من و کربلا ... من و موندن پشت در خیمه ... و اون صدا ...
چفیه رو انداختم روی سرم و کشیدم توی صورتم ... اشک امانم رو بریده بود ...
- آقا جون ... این همه ساله می خوام بیام ... حالا داری تشنه ... من بی لیاقت رو از کنار جاده کربلا کجا می بری؟... هر کی تشنه یه چیزیه ... شما تشنه لبیک بودی ... و من تشنه گفتنش ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۴ ، ۲۱:۴۵
محسن