خیلی خجالت کشید ... سرش رو انداخت پایین ... من چیزی بلد
نیستم ... فقط سعی کردم به چیزهایی که یاد گرفتم عمل کنم ... .
خیلی خجالت کشید ... سرش رو انداخت پایین ... من چیزی بلد
نیستم ... فقط سعی کردم به چیزهایی که یاد گرفتم عمل کنم ... .
رفتم توی صف
نماز ایستادم ... همه بچه ها با تعجب بهم نگاه می کردن ... بی توجه به همه شون ...
اولین نماز من شروع شد ... .