تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۵۸

قسمت آخر : خوشبخت ترین مرد دنیا


قصد داشتم برم دانشگاه ... با جدیت کار می کردم تا بتونم از پس هزینه ها و مخارج دانشگاه بربیام که خدا اولین فرزندم رو به من داد ... .

من تجربه پدر داشتن رو نداشتم ... مادر سالم و خوبی هم نداشتم ... برای همین خیلی از بچه دار شدن می ترسیدم ...

اما امروز خوشحال و شاکرم ... و خدا رو به خاطر وجود هر سه فرزندم شکر می کنم ...


من نتونستم برم دانشگاه چون مجبور بودم پول اجاره خونه و مکانیکی، خرج بچه ها، قبض ها و رسیدها، پول بیمه و ... بدم ... .

مجبورم برای تحصیل بچه ها و دانشگاه شون از الان، پول کنار بگذارم ... چون دوست دارم بچه هام درس بخونن و زندگی خوبی برای خودشون بسازن ... .

زندگی و داشتن یک مسئولیت بزرگ به عنوان مرد خانواده و یک پدر واقعا سخته ... اما من آرامم ... قلب و روح من با وجود همه این فراز و نشیب ها در آرامشه ...


من و همسرم، هر دو کار می کنیم ... و با هم از بچه ها مراقبت می کنیم ... وقتی همسرم از سر کار برمی گرده ... با وجود خستگی، میره سراغ بچه ها ... برای اونها وقت می گذاره و با اونها بازی می کنه ... .

من به جای لم دادن روی مبل و تلوزیون دیدن ... می ایستم و ساعت ها به اونها نگاه می کنم ... و بعد از خودم می پرسم: استنلی، آیا توی این دنیا کسی هست که از تو خوشبخت تر باشه؟ ...


و من این جواب منه ... نه ... هیچ مردی خوشبخت تر از من نیست ...


اتحاد، عدالت، خودباوری ... من خودم رو باور کردم و با خدای خودم متحد شدم تا در راه برآورده کردن عدالت حقیقی و اسلام قدم بردارم ... و باور دارم هیچ مردی خوشبخت تر از من نیست .

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۷
محسن

نظرات  (۱۱)

بسیااااااااار عالی بود.
احسنت
همیشه تقید تازه مسلمانها به دین نسبت به خودمون برام جای شگفتی است.
کاش ماهم باور کنیم در آغوش خداییم...
پاسخ:
سلام
تشکر
۱۹ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۱ صحبتِ جانانه
2011تازه عاشق شده
بگو2002 هم ازدواج کرده باشن
الآنم 2015 هست

چه زود سه تا بچه
:|


ولی خیلی عالی بود این داستان
چه واقعی چه رمان....
پاسخ:
من که متوجه نشدم
ولی واسه آخرش تشکر
خیلی عالی بود 
واقعا تاثیر گذار بود 
خدایا لحظه ای ما رو به خود واگذار 
خیلی ممنون از زحماتتون 
اجرتون با صاحب الزمان 
پاسخ:
تشکر
التماس دعای فرج
ﻣﻤﻨﻮﻥ, ﺩاﺳﺘﺎﻥ ﻓﻮﻕ اﻟﻌﺎﺩﻩ اﻱ ﺑﻮﺩ
ﻭاﻗﻌﻲ ﺑﻮﺩ?
پاسخ:
سلام
بله
سلام ببخشید می خواستم بدونم این کتاب ها چاپ شده؟ اگر نشده چرا نشده ..؟ داستان ها خیلی زیبا هستند ودلمون می خواد کتابش رو هدیه بدیم..؟
پاسخ:
سلام
نیت انتشار سبک زندگی اسلامی هستش و سرعت بالای پخش و هزینه کم اینترنت نسبت به چاپ دلیل انتخاب این روش هست.
دستتون درد نکنه
خیلی خیلی زیبا بود، قلم زیبایی هم دارید

البته با دوستمون برای چاپ کاملا موافقم! اگه داستانا واقعی هستن بهتره مکتوب بشه

و ای کاش ما هم قدر رحمت ها و الطاف خدا رو اینجوری بدونیم و‌با یه گرفتاری کوچیک اشکمون و گلایه مون شروع نشه

پاسخ:
سلام
تشکر
بنده نویسنده نیستم
فقط انتقال میدم
چاپ کردن هم هزینه داره و هم سرعت انتشارش از نت کمتره
ولی در هر صورت تصمیم نویسنده بر چاپ نیست
سلام...داستان هاتوین خیلی قشنگ و اموزنده هستن..
با تشکر از زحمات شما
در جواب خانم یا آقای «صحبت جانانه»:
شاید بچه هاش سه قلو بودن، یا اولی یه قلو بوده بعد هم دوقلو
سلام. بسیار ممنونم هم از شما و هم از نویسنده. لطف خدا همیشه و در همه حال شامل حال بنده هاشه. این ما هستیم که باید قدرت درک الطاف و مهربانی خدا رو داشته باشیم
سلام واقعا داستان خیلی قشنگی بود.
قربون خدا برم که همیشه حواسش به همچی هست
بازم ممنونم
اجرتون باخدا
به نظرم صحبت فردی که با نام "صحبتِ جانانه" نظر داده بود خیلی منطقی بود
شخصیت داستان اواخر 2011 تازه عاشق شده 2012(احتمالا به خاطر خطای تایپی 2002 نوشتن) هم پس اگر ازدواج کرده باشه تا 2015 صاحب 3 فرزند شدن تقریبا ناممکنه مگر دو یا سه قلو داشته باشه.
مسائلی از این دست باعث میشه که خب آدم واقعاً فکر کنه داستان ها قدرت ذهن نویسنده هستند. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی