تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

۰۱ آذر ۹۴ ، ۲۳:۰۵

قسمت شصت و نه: مثل کف دست

برگشتم توی اتاقم ... بی حال و خسته ... دیشب رو اصلا نخوابیده بودم ... صبح هم که رفته بودم دعای ندبه ... بعد از دعا ... سه نفره کل مسجد رو تمییز کرده بودیم ... استکان ها رو شسته بودیم و ...

اما این خستگی متفاوت بود ... روحم خسته بود و درد می کرد ... اولین بار بود که چنین حسی به سراغم می اومد ...
- اگر من رو اینقدر خوب می شناسی ... اینقدر خوب که تونستی توی یه حرکت ... همه چیز رو از زیر زبونم بکشی... پس چرا این طوری در موردم فکر می کنی و حرف میزنی؟ ... من چه بدی ای کردم؟ ... من که حتی برای حفظ حرمتت ...


بی اختیار، اشک از چشمم فرو می ریخت ... پتو رو کشیدم روی صورتم ... هر چند سعید توی اتاق نبود ...
ـ خدایا ... بازم خودمم و خودت ... دلم گرفته ... خیلی ...

تازه خوابم برده بود ... که با سر و صدای سعید از خواب پریدم... از عمد ... چنان زمین و زمان و ... در تخته رو بهم می کوبید ... که از اشیاء بی صدا هم صدا در می اومد ... اذیت کردن من ... کار همیشه اش بود ...


سرم رو گیج و خسته از زیر پتو در آوردم ... و نگاهش کردم...
ـ چیه؟ ... مشکلی داری؟ ... ساعت 10 صبح که وقت خواب نیست ... می خواستی دیشب بخوابی ...


چند لحظه همین طور عادی بهش نگاه کردم ... و دوباره سرم رو کردم زیر پتو ...
ـ من همبازی این رفتار زشتت نمیشم ... کاش به جای چیزهای اشتباه بابا ... کارهای خوبش رو یاد می گرفتی ...


این رو توی دلم گفتم و دوباره چشمم رو بستم ...
- خدایا ... همه این بدی هاشون ... به خوبی و رفاقت مون در...



شب ... مامان می خواست میز رو بچینه ... عین همیشه رفتم توی آشپزخونه کمک ... در کابینت رو باز کردم ... بسم الله گفتم و پارچ رو برداشتم .. تا بلند شدم و چرخیدم ... محکم خوردم به الهام ... با ضرب، پرت شد روی زمین ... و محکم خورد به صندلی ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۰۱
محسن

نظرات  (۱)

سلام
ممنون بابت زحمت هایی که کشیدید
قبول دارم ویرایش و چاپ مشکلات زیادی دارند ولی اگه هدفشان چاپ این مطالب نیست چرا دست به این کار زدند و دنبال زندگی نامه این افراد میرند؟
منا ببخشید که اینقدر در این رابطه شک دارم زندگی به من یاد داده که هر چیزی را راحت قبول نکنم
این زندگی نامه ها خیلی جذاب هستند و درس زندگی هست برای افرادی که کج رفتند و باورهای شون به بن بست رسیده
وقتی این داستان ها را برای افراد مختلف تعریف میکنم اعم از مذهبی و غیر مذهبی راحت قبول نمی کنند و من میخوام مطمئن بشم
لطفا کمکم کنید 
من برای کار فرهنگی که انجام میدم به این  زندگی نامه ها احتیاج دارم ولی باید بتونم بهشون استناد کنم

پاسخ:
سلام
شاید یکی از دلایل نیاوردن سند و چاپ نکردن این مطالب بهم ریختن زندگی خصوصی این افراد باشه
بلاخره نویسنده تمایلی به چاپ و رو کردن سند نداره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی