تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۲۰

قسمت صد و هفت


پشت سر اون، قدم های من باهاش همراه شد ... و تمام حواسم پیشش بود، مبادا بین جمعیت، بین ما فاصله بیوفته ... در اون فضای بزرگ، جای نسبتا دنجی برای نشستن پیدا شد ... بعد از اون درد بی انتها .... هوا و نسیم یک شب خنک تابستانی ... و اون، درست مقابل من ... چطور حال من کن فیکون شده بود ... 

و حرف های بین ما شروع شد ...

ـ چرا پیدا کردن آخرین امام اینقدر برای شما مهمه؟ ..



چند لحظه سکوت کردم ... نمی دونستم باید از کجا شروع کنم ... این داستان باید از خودم شروع می شد ... خودم، زندگیم و ماجرای پدرم رو خیلی خلاصه تعریف کردم ... اما هیچ کدوم از اینها موضوعیت نداشت ... اومده بودم تا خودم رو بین گمشده ها پیدا کنم ... 


ـ بعد از این مسائل سوال های زیادی توی ذهنم شکل گرفت ... و هر چی جلوتر می رفتم به جای اینکه به جواب برسم بیشتر گم می شدم ... هیچ کس نبود به سوال های من جواب بده ... البته جواب می دادن اما نه جوابی که بتونه ذهن من رو باز کنه ... و بعد از یه مدت، دیگه نمی دونستم به کدوم جواب میشه اعتماد کرد ... چه چیزی پشت تمام این ماجراهاست ... 


ـ چی شد که فکر کردید می تونید به ایشون اعتماد کنید؟ ...


چند لحظه سرم رو پایین انداختم ... دادن این جواب کمی سخت بود ... 

ـ چون به این نتیجه رسیدم، همه چیز براساس و پایه دروغ شکل گرفته  ... من تا قبل فکر می کردم هدف شون فقط تسلط روی شبکه های استخراج و پالایش نفت توی عراق بوده ... اما اون چیزی رو که در اصل داشت مخفی می شد اون ماجرا بود ... حتی سربازها ازش خبر نداشتن ... یه گروه و عده خاص با تمهیدات خاص ... چرا با دروغ، همه چیز رو مخفی می کنن؟ ...

قطعا چیزی در مورد این مرد هست که اونها از آشکار شدنش می ترسن ... حقیقتی که من نمی فهمم و نمی تونم پیداش کنم ... یا اون مرد به حدی خطرناک هست که برای آرامش جهانی باید بی سر و صدا تمومش کرد ... یا دلیل دیگه ای وجود داره که اونها می خوان روش سرپوش بزارن ... 

از طرفی نمی تونم تفاوت بین مسلمان ها رو درک کنم ... چطور ممکنه از یه منبع چند خط صادر بشه و قرار باشه همه به یه نقطه وارد برسه؟ ... چطور ممکنه در وجوه اعقتادی عین هم باشن با این همه تفاوت ... اون هم درحالی که همه شون ادعای حقانیت دارن؟ ...



خیلی آروم به همه حرف های من گوش کرد ... در عین حرف زدن مدام ساعت مچیم رو چک می کردم ... می ترسیدم چیزی رو به زبون بیارم که ارزش زمان رو نداشته باشه ... و فرصت شنیدن رو از خودم بگیرم ...  

با سکوت من، لحظاتی فقط صدای محیط بین ما حاکم شد ... لبخندی زد و حرفش رو از جایی شروع کرد که هیچ نسبتی با حرف های من نداشت ... 



ـ انسان در خلقت از سه بخش تشکیل شده ... یکی عقلانی که مثل یه سیستم کامپیوتری هست ... با نرم افزارها و کدنویسی های مبدا کارش رو شروع می کنه ... اطلاعات رو براساس کدنویسی هاش پردازش می کنه ... در عین اینکه کدنویسی تمام این سیستم ها متفاوته، اساس شون در بدو تولد ثابته ... این بخش از وجود انسان، بخش مشترک انسان و ملائک هست ... 

ملائک دستور رو دریافت می کنن ... دستور رو پردازش می کنن و طبق اون عمل می کنن ... مثل یه سیستم که قدرتی در دخل و تصرف نداره و شما بهش مساله میدی اون طبق کدهاش، به شما پاسخ میده ... 


بخش دوم وجود انسان، بخش اشتراک بین انسان و حیوانه ... حس بقا و حفظ وجود ... غذا خوردن، خوابیدن، ایجاد حیطه و قلمرو ... استقلال طلبی ... 

قلمرو انسان ها بعد از اینکه برای خودشون تعریف پیدا می کنه ... گسترش پیدا می کنه ... میشه قلمرو خانواده ... قلمرو شهر ... قلمرو کشور ... و گاهی این قلمرو طلبی فراتر از حیطه طبیعی اون حرکت می کنه ... چون انسان ها نسبت به حیوانات پیچیده تر عمل می کنن ... قلمروهاشون هم اسم های متفاوتی داره ... به قلمرو درونی شون میگن حیطه شخصی ... به قدم بعد میگن اتاق من، خانواده من، شهر من، کشور من ... 


و بخش سوم، قدرت، روح و ظرفیتی هست که مختص انسانه و خدا، اون رو به خودش منسوب می کنه ... 



هر چه بیشتر ادامه می داد ... بیشتر گیج می شدم ... این حرف ها چه ارتباطی با سوال های من داشت؟ ...

ـ انسان ها براساس اشتراک حیوانی زندگی می کنن ... پیش از اینکه در کودک قدرت عقل شکل بگیره و کامل بشه ... براساس کدهای پایه عمل می کنه ... حفظ بقا ... گریه می کنه و با اون صدا، اعلام کد می کنه ... گرسنه است ... مریضه یا نیاز به رسیدگی داره ... تا زمانی که سایر کدنویسی ها فعال بشه ... 


و در این فاصله این سیستم داخلی، دائم در حال دانلود اطلاعات هست ... بعضی از این اطلاعات داده های ساده است ... بعضی هاشون مثل یه نرم افزار می مونه ... نرم افزارها و داده هایی که از محیط اطراف وارد میشه و به زودی سیستم محاسباتی فرد رو ایجاد می کنه ...


کدنویسی هایی که اسلام بهش میگه پیامبر درونی ... کدهایی که اساس زندگی مادی اون انسان رو کنترل می کنه ... و درست اینجاست که شیطان وارد عرصه می شه ... 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۰۸
محسن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی