تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

تابیکران جبهه جنگ نرم

روشنگری - دشمن شناسی - تابیکران

۳۱ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۶

قسمت هفتاد : خدا را ببین


چند لحظه مکث کرد ... 

- چون حاضر شدم به خاطر شما هر کاری بکنم ... حالا دیگه... من و احساسم رو تحقیر می کنید؟ ... اگر این حرف ها حقیقت داره ... به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه ... 

با قاطعیت بهش نگاه کردم ...

- این من نبودم که تحقیرتون کردم ... شما بودید ... شما بهم یاد دادید که نباید چیزی رو قبول کرد که قابل دیدن نیست ...




عصبانیت توی صورتش موج می زد ... می تونستم به وضوح آثار خشم روی توی چهره اش ببینم و اینکه به سختی خودش رو کنترل می کرد ... اما باید حرفم رو تموم می کردم...


- شما الان یه حس جدید دارید ... حس شخصی رو که با وجود تمام لطف ها و توجهش ... احدی اون رو نمی بینه ... بهش پشت می کنن ... بهش توجه نمی کنن ... رهاش می کنن ... و براش اهمیت قائل نمیشن ... تاریخ پر از آدم هاییه که ... خدا و نشانه های محبت و توجهش رو حس کردن ... اما نخواستن ببینن و باور کنن ... 

شما وجود خدا رو انکار می کنید ... اما خدا هرگز شما رو رها نکرده ... سرتون داد نزده ... با شما تندی نکرده ... 

من منکر لطف و توجه شما نیستم ... شما گفتید من رو دوست دارید ... اما وقتی ... فقط و فقط یک بار بهتون گفتم... احساس شما رو نمی بینم ... آشفته شدید و سرم داد زدید ...

خدا هزاران برابر شما بهم لطف کرده ... چرا من باید محبت چنین خدایی رو رها کنم و شما رو بپذیرم؟ ...




اگر چه اون روز، صحبت ما تموم شد ... اما این، تازه آغاز ماجرا بود ... 

اسم من از توی تمام عمل های جراحی های دکتر دایسون خط خورد ... چنان برنامه هر دوی ما تنظیم شده بود ... که به ندرت با هم مواجه می شدیم ... 




تنها اتفاق خوب اون ایام ... این بود که بعد از 4 سال با مرخصی من موافقت شد ... می تونستم به ایران برگردم و خانواده ام رو ببینم ... فقط خدا می دونست چقدر دلم برای تک تک شون تنگ شده بود ...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۳۱
محسن

نظرات  (۴)

با سلام و عرض تشکر از این داستان زیبا
می خواستم بدونم ادامه داستان رو کی می ذارید ؟؟؟
پاسخ:
سلام
امروز
سلام این داستان بصورت کتاب چاپ شده؟؟

پاسخ:
سلام
خیر
ببخشید من داستان شهید حسینی روتازه شروع به خوندنش کردم.راستش جستجوی مطلب بین این همه مطالب سایتتون کارسختیه بخصوص که اسم نداره کتاب شهیدحسینی.یه کاری کنید که مجزابشه بهش دسترسی داشت.وازطرفی بقیه ش کجاست؟فقط تاقسمت هفتادشو تونستم پیداکنم.لطفاراهنمایی کنید
پاسخ:
سلام
دسته بندی گوشه سمت راست بالا میتونید داستان ها رو راحت دن بال کنید
سلام
داستان تموم شده؟ آخرین قسمتی گه گذاشتید 31 مرداد بوده
کی بقیه اش رو میگذارید
پاسخ:
سلام
بله این داستان تمام شده ولی 77 قسمت هست. از دسته بندی کنار بالا سمت راست می تونید تمام داستان ها رو به صورت مجزا دنبال کنید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی